ml> علامه حلی رحمة الله علیه - چشمان منتظر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 علامه حلی رحمة الله علیه - چشمان منتظر

علامه حلی رحمة الله علیه

جمعه 87 اردیبهشت 27 ساعت 8:59 عصر

 

جمال الدین حسن بن یوسف حلّی از علما بزرگوار و از نوابغ اسلام بشمار می رفت او در محضر و دامان اساتیدی چون سید ابن طاووس رحمة الله علیه کسب علم و ادب نموده و پرورش یافت. علامه حلی رحمه الله علیه به حق کمال استفاده از استاد خود برد و از بزرگان علمای نامی شیعه، مروج مکتب تشیع و افضل فقها و مجتهدین گشت و به برکت وی مذهب شیعه در ایران گسترش پیدا کرد چون باعث شد تا سلطان محمد شاه خدا بنده مذهب شیعه را اختیار کند ، سلطان محمد خدابنده از پادشاهان مغول بوده که با چهار واسطه به چنگیزخان می رسد . همین اتفاق باعث پیشرفت مذهب حقّه تشیع در ایران و ضرب سکه به نام دوازده امام علیه السلام و تأسیس مساجد و اماکن مقدسه می شود.
علامه حلی در 21 محرم سنه 726 قمری رحلت نمود و بدن پاک او در جوار مرقد حضرت امیرالمومنین علیه السلام در سمت راست دیوان طلا در حجره کوچکی بخاک سپرده شد.
علامه حلی رحمة الله علیه در دامان استاد خود به مقامات عالی معنوی و کمالات روحی می رسد . همچون استاد خود تمام عمر در یاد و انتظار حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بسر می برد و در تمام مشکلات و حوادث با امداد و عنایت خاص آن حضرت یاری و کمک می شد و عنایات حضرت ولیعصر علیه السلام به آن بنده مخلص در کتب مختلف آمده است از جمله آنها تشرف زیر است که بصورت خلاصه آورده می شود:
شب جمعه ای به تنهایی به زیارت حضرت سیدالشهداء می رفت و بر مرکبی سوار بود و تازیانه در دست داشت و در بین راه شخص عربی که جان همه عالم به فدای خاک پایش باد با او همراه می شود و سخن از مسائل علمی باز می کند . علامه متوجه می شود که او حلال مشکلات علمی و یگانه روزگار است . علامه حلی با خود گفت شاید این شخص که در رکاب او می آید آن کسی باشد که عالم به وجود او وابسته و امام عصرعلیه السلام باشد در این حال تازیانه از دست علامه رحمة الله علیه افتاده بود از آن شخص پرسید آیا در مثل این زمان که غیبت کبری می باشد امکان دارد انسان به محضر مقدس امام زمان علیه السلام شرفیاب شود؟
آن شخص به زمین خم گردید و تازیانه را برداشت و در دست علامه نهاد و فرمود : چگونه نمی توان به خدمت او رسید در حالی که الان دست او در دست توست. علامه حلی چون این جواب را شنید خود را از بالای مرکب به زیر انداخت و بیهوش شد وقتی بهوش آمد کسی را ندید و جواب سوالی که آقا در کتابی آدرس داده بودند در همان صفحه و همان سطر که فرموده بود دید.


نوشته شده توسط : منتظر ابا صالح

نظرات دیگران [ نظر]